الإمام ناصر محمد اليماني
26 - رمضان - 1431 هـ
04 - 09 - 2010 مـ
۱۳-شهریور-۱۳۸۹ه.ش.
11:54 صباحاً
ــــــــــــــــــ
بیان حقیقت کتاب مبین؛ کتابی که کلیدهای غیب در آن قرار داشته و مختص خداوند دانای نهان است
بسم الله الرحمن الرحيم، والصلاة والسلام على خاتم الأنبياء والمُرسلين جدّي النبيّ الأميّ الأمين وآله الأطهار والسابقين الأنصار في الأوّلين وفي الآخرين وفي الملأ الأعلى إلى يوم الدّين..
ای عزیزان من (احبتی فی الله)؛کتابی وجود دارد به نام الكتاب المبين خداوند این کتاب را بعد از عرش آفرید. در حقیقت اولین چیزی که خداوند بعد از عرش آفرید این کتاب و قلم بود. به قلم فرمان نوشتن داده شد و قلم به سخن آمد و گفت: چه بنویسم؟ خداوند پاسخ داد:چیزی را بنویس که چیزی مانند آن نیست و قبل آن نبوده است (ليس كمثله شيء ولا قبله شيء) :
(( الله النّعيم الأعظم ))
سپس از آن چه که پایینتر از ذات خداوند سبحان بود نوشت؛ یعنی سدرةالمنتهی عرش عظیم .سپس از جایی نوشت که پایینتر از سدرةالمنتهی است ؛از بهشت آرامشی(جنة المإوی) نوشت که عرض آن به اندازه آسمانها و زمین است ؛ و همین طور بعد آن و بعد آن تا نوبت به نوشتن از آن چه که بود و خواهد بود رسید و تمام رویدادهای کوچک و بزرگ تا روز دین در آن ثبت است. طبق فرموده خداوند تعالی:
{وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا وَلا حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الأَرْضِ وَلا رَطْبٍ وَلا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ(۵۹)} صدق الله العظيم [الأنعام]
سپس در آن با علم غیب تمام اعمال بندگان ثبت شد. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{إِنَّا نَحْنُ نُحْيِ الْمَوْتَى وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَكُلَّ شَيْءٍ أحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ(۱۲)} صدق الله العظيم [يس]
و این به خاطر این است که تک تک اهالی آتش بر علیه آنچه که ملک عتید ثبت کرده است اقامه دعوا کرده و تمام آن اعمال سوء و بد را به کل انکار میکنند. این انکار از لحظه مرگشان آغاز شده و در روز قیامت ادامه پیدا میکند. خداوند تعالی می فرماید:
{الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظَالِمِي أنفسهم فَأَلْقَوُاْ السَّلَمَ مَا كُنَّا نَعْمَلُ مِن سُوءٍ بَلَى إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ} صدق الله العظيم [النحل:۲۸]
این انکار بلافاصله بعد از گرفتن جانشان توسط ملک عتید و کمکش ملک رقیب آغاز می شود . آنها تمام اعمال بدی را که ملک عتید نوشته است انکار کرده و میگویند:
{ مَا كُنَّا نَعْمَلُ مِن سُوءٍ }.
سپس ملک عتید و شاهد او ملک رقیب که گواه بیگناهی او در مقابل تهمت اهالی آتش ( که منکر اعمال بدشان هستند) است میگویند:
{ بَلَى إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ } صدق الله العظيم [النحل:۲۸]
این به آن معنی است که آنها داوری را نزد خداوند آگاه از غیب میبرند؛ او که از تمام بندگانش چه پیشینیان وچه آیندگان اطلاع دارد و قبل از آفریدن بندگان با علم غیب خود میدانسته است چه خواهند کرد. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{وَإِنَّا لَنَحْنُ نُحْيِي وَنُمِيتُ وَنَحْنُ الْوَارِثُونَ (۲۳) وَلَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَقْدِمِينَ مِنْكُمْ وَلَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَأْخِرِينَ (۲۴)}صدق الله العظيم [الحجر]
تا اینکه (همگی) در روز جزا به پیشگاه خداوندشان میآیند ؛ در حالی که یکیشان راهبربوده و خصم خود را کشان کشان جلو میبرد وشاهد آنها درپشت سرشان در حرکت است .ملک عتید ـنویسنده اعمال سوء- جلوست و خصم خود انسان را تا پیشگاه خداوند جلو میراند تا خداوند میانشان داوری کند که آیا عتید در حق انسان ظلم کرده و اعمالی را که انجام نداده ثبت نموده است؟ اما شاهد آنها ملک رقیب است-نویسنده اعمال خیر- او شاهد اعمالی(بدی) بوده است که انسان انجام میداده اما وظیفه نوشتن آنها را نداشته است لذا به حق می تواند شهادت بدهد.اما انسانهایی که در حق خود ظلم کرده اند ؛ اعمال بدی را که ملک عتید نگاشته است ؛انکار مینمایند و به شهادت ملک رقیب اعتراض می کنند. سپس خداوند کتاب مبین خود را که تنها در نزد خود اوست بیرون میآورد ؛ او پاک و منزه است واعتراض به این کتاب برتری جویی (گستاخانه ای است که در شأن خداوند نیست). خداوند تعالی میفرماید:
{هَذَا كِتَابُنَا يَنطِقُ عَلَيْكُمْ بِالحقّ إِنَّا كُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ} صدق الله العظيم [الجاثية:۲۹]
بدکاران میدانند ملک عتید و شاهد او ملک رقیب در حقشان هیچ گونه ظلمی روا نداشتهاند؛ خداوند کتاب خود را ازذات عرش میآورد تا مشخص گردد آن چه که خداوند از غیب در آن کتاب ثبت کرده با آن چه که در کتاب ملک عتید هست کاملاً یکسان است ؛از آنجا که بدکاران میدانند حافظان کتاب در حق شان کوچکترین ظلمی نکردهاند ؛ از نوشتههای کتاب در هراسند و خداوند تعالی می فرماید:
{وَوُضِعَ الْكِتَابُ فَتَرَى الْمُجْرِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا فِيهِ وَيَقُولُونَ يَا وَيْلَتَنَا مَالِ هَذَا الْكِتَابِ لَا يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَلَا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا وَلَا يَظْلِمُ ربّك أَحَدًا} صدق الله العظيم [الكهف:۴۹]
مجرمان این کلام را نه با صدای بلند بلکه نزد خود نجوا می کنند که:
{يَا وَيْلَتَنَا مَالِ هَذَا الْكِتَابِ لَا يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَلَا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا}
و هم چنان به انکار خود ادامه داده و برای خداوند سوگند میخورند که چیزی از آن اعمال بد را انجام نداده اند. آنها گمان میکنند که کتاب مبین را نیز ملک دیگری مثل ملک عتید نوشته است ؛ در حالی که نمیدانند کاتب کتاب مبین خود خداوند آگاه از غیب است که قبل از انجام اعمال بد از وقوع آنها آگاهی داشته است. آنها نمیدانند کتاب مبین مختص خداوند است لذا به آن هم اعتراض کرده و برای خداوند به خودش سوگند میخورند. خداوند تعالی میفرماید:
{يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِيعاً فَيَحْلِفُونَ لَهُ كَمَا يَحْلِفُونَ لَكُمْ وَيَحْسَبُونَ أنّهم عَلَى شَيْءٍ أَلَا أنّهم هُمُ الْكَاذِبُونَ}صدق الله العظيم [المجادلة:۱۸]
غضب خداوند تا جایی بر آنان افزونی میگیرد که دیگر خداوند صدایشان را خاموش می گرداند (بر دهانشان مهر مینهد) و دست و پا و پوست بدنشان را درباره آنچه که م دانند به سخن وامی دارد. خداوند تعالی میفرماید:
{الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ وَتُكَلِّمُنَا أَيْدِيهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ (۶۵)} صدق الله العظيم [يس]
بعد از اینکه اعضای بدنشان برعلیهشان شهادت دادند؛ دیگر از ادامه انکار مأیوس شده و خداوند دهانشان را آزاد میگذارد تا با دست و پا و پوستشان سخن بگویند. خداوند تعالی میفرماید:
{وَقَالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدتُّمْ عَلَيْنَا قَالُوا أَنطَقَنَا اللَّهُ الَّذِي أَنطَقَ كُلَّ شَيْءٍ وَهُوَ خَلَقَكُمْ أوّل مرةً وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ} صدق الله العظيم [فصلت:۲۱]
و سپس خداوند آگاه از نهان به آنها خطاب میفرماید که :
{وَمَا كُنتُمْ تَسْتَتِرُونَ أَنْ يَشْهَدَ عَلَيْكُمْ سَمْعُكُمْ وَلَا أَبْصَارُكُمْ وَلَا جُلُودُكُمْ ولكنّ ظَنَنتُمْ أَنَّ اللَّهَ لَا يَعْلَمُ كَثِيراً مِّمَّا تَعْمَلُونَ}صدق الله العظيم [فصلت:۲۲]
سپس خداوند واحد قهار به ملائکه موکل انسان که از روز اول تا آخر با او بودهاند یعنی ملک عتید و رقیب امر کرده و می فرماید:
{ أَلْقِيَا فِي جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ (۲۴)مَّنَّاعٍ لِّلْخَيْرِ مُعْتَدٍ مُّرِيبٍ (۲۵) الَّذِي جَعَلَ مَعَ اللَّـهِ إِلَـٰهًا آخَرَ فَأَلْقِيَاهُ فِي الْعَذَابِ الشَّدِيدِ (۲۶)}صدق الله العظيم [ق]
اما شیطان ـ قرین شیطانی انسان بدکار- هم چنان در بدن این انسان حضور دارد. آنها دو روحند که در یک جسم جای گرفتهاند؛ لذا در عذاب نیز با یکدیگر شریکند. قرین شیطان بعد از شنیدن حکم خداوند الرحمن به ملک عتید و رقیب ،دچار ترس بسیار شدیدی میشود:
{ أَلْقِيَا فِي جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ (۲۴)مَّنَّاعٍ لِّلْخَيْرِ مُعْتَدٍ مُّرِيبٍ (۲۵) الَّذِي جَعَلَ مَعَ اللَّـهِ إِلَـٰهًا آخَرَ فَأَلْقِيَاهُ فِي الْعَذَابِ الشَّدِيدِ (۲۶)}صدق الله العظيم [ق]
در اینجا شیطانی که قرین (هم نشین )انسان بود برای تبرئه خود به سخن می آید. خداوند تعالی می فرماید:
{قَالَ قَرِينُهُ رَبَّنَا مَا أَطْغَيْتُهُ وَلَـٰكِن كَانَ فِي ضَلَالٍ بَعِيدٍ (۲۷) قَالَ لَا تَخْتَصِمُوا لَدَيَّ وَقَدْ قَدَّمْتُ إِلَيْكُم بِالْوَعِيدِ (۲۸) مَا يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَيَّ وَمَا أَنَا بِظَلَّامٍ لِّلْعَبِيدِ (۲۹) يَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَتَقُولُ هَلْ مِن مَّزِيدٍ (۳۰) وَأُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ غَيْرَ بَعِيدٍ (۳۱) هَـٰذَا مَا تُوعَدُونَ لِكُلِّ أَوَّابٍ حَفِيظٍ (۳۲) مَّنْ خَشِيَ الرَّحْمَـٰنَ بِالْغَيْبِ وَجَاءَ بِقَلْبٍ مُّنِيبٍ (۳۳) ادْخُلُوهَا بِسَلَامٍ ۖ ذَٰلِكَ يَوْمُ الْخُلُودِ (۳۴) لَهُم مَّا يَشَاءُونَ فِيهَا وَلَدَيْنَا مَزِيدٌ (۳۵) وَكَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّن قَرْنٍ هُمْ أَشَدُّ مِنْهُم بَطْشًا فَنَقَّبُوا فِي الْبِلَادِ هَلْ مِن مَّحِيصٍ (۳۶) إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَذِكْرَىٰ لِمَن كَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَهُوَ شَهِيدٌ (۳۷)}صدق الله العظيم [ق]
سپس انسان به قرین شیطانی که در حیات دنیایی او را از راه راست گمراه کرده است میگوید:
{قال يَالَيْتَ بَيْنِي وَبَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَيْنِ فَبِئْسَ الْقَرِينُ(۳۸ )} صدق الله العظيم [الزخرف]
از آنجا که اوبه شیطان مبتلا شده است (مسَّ ) ؛ هر دو در یک جسم بوده و در عذاب نیز با یکدیگر مشترکند. منظور از این مس ؛ تأثیر شیطان بر مؤمنان نیست که مانند بیماری بر جانشان میافتد وآنان را وسوسه می کند؛ بلکه منظور تماسی است که منجر به یکی شدن آنها -شیطان و انسان بدکار- میگردد(مسّ التقییض). خداوند شیطان را وارد جان انسان میکند .همان انسانی که از یاد خداوند روی برگردانده و درغفلت از پروردگار خویش زندگی میکرد.خداوند تعالی میفرماید:
{ وَمَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمَانِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ(۳۶)وَأنّهم لَيَصُدُّونَهُمْ عَنْ السَّبِيلِ وَيَحْسَبُونَ أنّهم مُهْتَدُونَ(۳۷)حَتَّى إِذَا جَاءَنَا قال يَالَيْتَ بَيْنِي وَبَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَيْنِ فَبِئْسَ الْقَرِينُ(۳۸) }صدق الله العظيم
به همین علت انسان به قرین شیطانی اش می گوید:
{قال يَالَيْتَ بَيْنِي وَبَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَيْنِ فَبِئْسَ الْقَرِينُ(۳۸ )}.
و خداوند تعالی میفرماید:
{إِنَّ فِي ذَلِكَ لَذِكْرَى لِمَن كَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْأَلْقَى السَّمْعَ وَهُوَ شَهِيدٌ} صدق الله العظيم [ق:۳۷]
خدایا من بیان کردم . خدایا شاهد باش(که من گفته ام)